سیسی
عشق او افسانه بود...
خبر دادند دیگر در دل تو
برای عشق من جایی نمانده
برای من از آن شور و شر عشق
به جز یادی و رویایی نمانده
خبر دادند در آن محفل انس
نشستی بی خبر،غافل ز یادم
چو مست عشق دیگر گشتی ای دوست
به آرامی ز چشمانت فتادم
خبر دادند چو بردند نامم
سرت گرداندی و دشنام دادی
چو بودی مست عشق دیگر،افسوس
مرا دور از محبت نام دادی
خبر دادند ای منجی قلبم
سپاس مهر مارا چون گذشتی
پشیمانم از آن دلبستن امروز
ازان دیوانگی،زان بیقراری
شکستم جام دل را از سر کین
چو دل بر آن رخ بیگانه ای بود
زدودم نقش او از صفحهی جان
که یعنی عشق او افسانه ای بود...
نوشته شده در چهارشنبه 91/6/22ساعت
6:38 عصر توسط مهسا سپهری نظرات ( ) |
Design By : Pichak |